گاهي
گاهــی باید نباشــی … تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه …
؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ….
گاهــی باید نباشــی … تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه …
؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ….
خـــدایـا دیدے ؟؟؟ ڪُلـے بـاراטּ فرسـتـادے تـا ایـن لـڪہ ها را از دلم بشــویـــے . . . مـטּ ڪہ گفتـہ بودم لڪـہ نیسـت زخــم اسـت ، زخــــــــ ــــــــــم . . ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ + اینجا زمین است...رسم آدم هایش همه عجیب.... اینجا گم که میشوی بجای اینکه دنبالت بگردن... فراموشت میکنند... : ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ + اینجا گرگ ها هم هم افسردگی مفرط گرفته ان دیگر گوسفند نمی درند... به نی چوپان دل میسپارند و گریه می کنند:( : ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ +May be sun die May be stars feel down And you forget me But ،I never!never!i : ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ بـــاران همیشـــه میبــــارد امـــا مـــردم ستـــاره را بیشتـــر دوســتـــ دارنــد... نــــامـــردیسـتـــ آن همـــه اشکـــ را بــه یکــ چشمــک فـــروختــن : ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ چندیست مرده ام.... اما کسی باور نمی کند...!!! این مردم تا به عزایم ننشینند... مرگم را باور نمی کنند!!!
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارزید
من نه عاشق بودم
ونه دلداده به گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم ...
نسل خوابیدن با اس ام اس ...
نسل درد و دل با غریبه های مجازی ...
نسل غیرت روی خواهر ، روشنفکری روی دختر همسایه ...
نسل کادو های یواشکی ...
نسل خونه خالی و دعوت شام ...
نسل پول ماهانه ی وی پی ان ...
نسل تف ، وسط پیاده رو ...
نسل مانتو های تنگ ،
نسل " شینیون " زیر روسری ...
نسل تی شرت " play boy " هنگام سجده ...
نسل کارگران پیر مو رنگ کرده برای جوانی و پیشنهاد کار ...
نسل شارژهای اینترنی ...
نسل " copy , paste " ...
نسل عکسای لختی در ساحل دوبی ...
نسل جمله های کوروش و دکتر ...
نسل فتوشاپ ...
نسل دفاع از فاحشه ها ...
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس ...
نسل سوخته ، نسل من ، نسل تو !
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم بین عذاب هایمان مدام بگوئیم یادش بخیر ...
دنیای ما هم همین طور بود
مثل جهنم .
بالشت خودم را ترجیح میدهم
شانه هایت مانند بالشت مسافر خانه است
خوب میدانم
سر های زیادی را تکیه گاه است
بايدخودم را ببرم خانه!
بايد ببرم صورتش را بشويم...
ببرم دراز بكشد...
دلداريش بدهم،كه فكر نكند...
بگويم نگران نباش مي گذرد...
بايد خودم را ببرم بخوابد...
من خسته است...
کودکی که می داند گریه های مادرش... و تن فروشیــــ خواهرشـــــ...... و دستای پینه بستهــ پدرشــــ.... حتی گرسنگیـــ خودشـــ....همه به خاطر پول است....!! چگونه در مدرسه میتواند بنویسد علمــ بهتر از ثروتــــ استـــ؟؟!