سكوتي به رنگ چشماي تو

اينجا سرزمين واژه هاي وارونه است: جايي که گنج, "جنگ" مي شود... درمان, "نامرد" مي شود... قهقه , "هق هق" مي شود... اما دزد همان "دزد" است ... ... ... درد همان "درد..." و گرگ همان "گرگ

+ نوشته شده در جمعه 19 آبان 1391برچسب:, ساعت 7:37 توسط نجمه


ارزوهايم

 

دستم به آرزوهایم نمی رسد
آرزوهایم بسیار دورند...
ولی درخت سبز صبرم می گوید:
امیدی هست...خدایی هست...
این بار برای رسیدن به آرزوهایم یک صندلی زیر پایم می گذارم
شاید این بار دستم به آرزوهایم برسد...


+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, ساعت 8:40 توسط نجمه


دنياي ادم برفي

 

دنیای آدم برفی دنیای ساده ایست
اگر برف بیاید هست
اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم
اگر نباشی .....!

+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, ساعت 8:39 توسط نجمه


دلم مي خواهد

دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور دیگر!
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد !
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم !
دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور که دلت قرص شود که من هستم ,
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی …!
+ نوشته شده در چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, ساعت 17:43 توسط نجمه


به بلندا بنگر

کسي مي گويد:
سر خود بالا کن، به بلندا بنگر.
به بلنداي عظيم، به افق هاي پر از نور اميد
و خودت خواهي ديد و خودت خواهي يافت خانه ي دوست کجاست...
خانه دوست در آن عرش خداست
خانه ي دوست در آن قلب پر از نور خداست
و فقط دوست، خداست.

+ نوشته شده در پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, ساعت 8:41 توسط نجمه